در دل من روزی؛گل عشقت رویید
در حریم سینه؛جای دادم او را
با سرشک دیده؛آب دادم او را
قد کشید و بالید؛در هوای احساس
ریشه زد در جانم هر دم او با وسواس
اسمان قلبم؛صاف بود و آبی
شب رویاهایم؛همچنان مهتابی
با خیالش آرام؛زندگی میکردم
از حضورش در جان شاعری میکردم
من رسیدم با او؛لب پرچین نیاز
عاشقانه خواندم؛رو به ان کعبه نماز
تا به ناگه روزی؛گل عشقت خشکید
پر کشید از جانم؛تنم از غم لرزید
هرچه از دیده روان کردم آب
هرچه نالیدم وگفتم دریاب
بی اثر بود همانند سراب
پر زد از دیده من؛همچو شیرینی خواب
منتظر میمانم؛لیک تا روز حساب
تا بروید شاید ؛گل عشقت در دل؛همچو نی در مرداب
نظرات شما عزیزان:
يوسف
ساعت17:53---31 ارديبهشت 1390
سلام عسل خانم خوبي؟
منم شما رو لينك كردم
يوسف
ساعت21:42---30 ارديبهشت 1390
سلام - وقت بخير
وب خوبي داري پاسخ:ممنون که اومدی حتما میام
صفا
ساعت17:01---30 ارديبهشت 1390
وبلاگ جالبی داری ...محیط عاشقانه ای داری... ازت دعوت میکنم جهت راه اندازی انجمن ادبی مجازی من و یاری کنید ...جهت دیدن انجمن ادبی مجازی تازه تاسیس به آدرس www.safakade.loxblog.com سر بزن ودر صورت تمایل برای همکاری از طریق قسمت نظر در هر کدام از وبلاگهای معرفی شده مرا مطلع کن ... تشکرات
SiNA HP
ساعت14:16---30 ارديبهشت 1390
گلی که سالها در جستجوی او گشته ام ، با چشمهای خیس به او رسیدم .
او را از شاخه اش نچیدم تا خشک نشود ، مثل قلب من پر پر و شکسته نشود.
در همانجا برایش مردم و گفتم همانجا خاکم کنید ، تا وقتیکه مردم با نام او رهسپارم کنید ! خاک شدم برای ریشه ی آن گل ، فدا شدم برای زیباترین گل.
آیا او باور کرد که به عشق وفادارم ، تنها او را میخواهم و با او همصدایم.
آیا او باور کرد که من فدایش میشوم .
غریبه ای آمد و گلم را از شاخه اش چید و رفت.
اینک این جان من است که خاک شد و در ریشه های آن شاخه ی بی گل گرفتار شد
پاسخ:سلام
ممنون که به وبم سر زدی و خوشحالم کردی
خیلی زیبا بود مقسی
faham
ساعت22:27---26 ارديبهشت 1390
HONEY قرار نشد تیکه بندازی ها.دوباره داری بد میشی خانوم مغرور
|